کد مطلب: ۶۵۹۹
تعداد بازدید: ۱۹۷
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۲۲
زن مسلمان؛ بایدها و نبایدها | ۱۹
گاهی افرادی که خوب توجّه ندارند، می‌گویند ما صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌ایم. مثلاً ما پسر و دختر، با هم صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌ایم که با هم محرم باشیم. مثلاً گردش برویم یا اینکه با هم مناظره‌ای، مباحثه‌ای داشته باشیم. عرض می‌کنم، این عنوان «صیغه‌ی محرمیّت» یک عنوان ساختگی و بی‌اساس است در دین ما؛ چنین مطلبی نیست...

فصل یاز دهم | ۱

نماز زن و مرد


۱: از جمله مسائلی که در نماز مطرح است، مسأله‌ی تقدّم زن بر مرد یا محاذی بودنشان در حال نماز است. یک زن جلو ایستاده در همان حال مرد هم عقب البتّه نه به عنوان اقتداء، اقتدای مرد به زن که جایز نیست. بلکه هر کدام نماز خودش را فرادی می‌خواند. منتها زن جلوتر از مرد ایستاده یا در محاذات مرد قرار گرفته آیا اینجا نمازشان باطل است یا خیر؟
اینجا نظر آقایان فقها این است که نماز باطل نیست، کراهت دارد. کراهت در عبادت هم به معنای اقلّ ثواباً است. یعنی ثواب کمتر است نه اینکه ناپسند است. ولی کراهت در غیر عبادت به معنای ناپسند است. مثلاً خواب بين‌الطّلوعين کراهت دارد؛ یعنی ناپسند است و خدا آن را نمی‌پسندد، در حدّ حرام بودن نیست ولی مورد پسند خدا هم نیست یا نماز در حمّام مثلاً کراهت دارد یعنی ثوابش کمتر است نه اینکه ناپسند است. نماز «عبادت» است و عبادت هیچگاه ناپسند خدا نیست بلکه در شرایطی ثوابش کمتر می‌شود. نماز در مسجد ثوابش بیشتر از نماز در خانه است و نماز در خانه ثوابش بیشتر از ثواب نماز در حمّام است.
حالا در نماز اگر زن مقدّم بر مرد یا محاذی با مرد ایستاده باشد نماز باطل نیست، ناپسند هم نیست ولی ثوابش کمتر است. البتّه این کراهت با رعایت فاصله‌ی ده ذراع که پنج متر می‌شود منتفی می‌گردد. توضیح اینکه اگر فاصله بین مرد و زن در حالی که زن جلو ایستاده و مرد عقب، پنج متر باشد این کراهت هم بر طرف می‌شود. حال به سمت چپ باشد و یا راست و یا در محاذات، رعایت پنج متر فاصله موجب نفی کراهت می‌شود و اگر این فاصله رعایت نشود کراهت وجود دارد که به معنای اقلّ ثواباً است و در این مسأله فرقی بین محرم و نامحرم نیست. چه زن و شوهر باشند، چه مادر و پسر باشند، چه برادر و خواهر باشند یا اجنبی و نسبت به هم نامحرم باشند. در هر حال تقدّم زن بر مرد یا محاذی بودنشان در نماز کراهت دارد.


شرایط ازدواج موقّت


۲: در دین اسلام، دو نوع ازدواج وجود دارد، «ازدواج دائم» و «ازدواج موقّت». آقایان فقها ازدواج موقّت را به نکاح منقطع یا متعه تعبیر می‌فرمایند که هر سه تعبیر (عقد موقّت، نکاح منقطع و نکاح متعه) به یک معناست.
گاهی افرادی که خوب توجّه ندارند، می‌گویند ما صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌ایم. مثلاً ما پسر و دختر، با هم صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌ایم که با هم محرم باشیم. مثلاً گردش برویم یا اینکه با هم مناظره‌ای، مباحثه‌ای داشته باشیم. عرض می‌کنم، این عنوان «صیغه‌ی محرمیّت» یک عنوان ساختگی و بی‌اساس است در دین ما؛ چنین مطلبی نیست. یک مرد و زن نامَحرم اگر بخواهند با هم محرم بشوند، تنها راهش ازدواج است؛ زن و شوهر شدن است. جز این راهی نیست یا به صورت دائم و یا موقّت (منقطع). در هر حال ازدواج است. غیر ازدواج و زوجیّت و غیر زن و شوهر بودن، ما هیچ راهی نداریم. منتها ازدواج دائم یا موقّت فرق‌هایی دارند. در ازدواج موقّت، دو رکن باید محرز شود؛ یکی مَهر است و دیگری مدّت. در ازدواج موقّت و نکاح منقطع، باید مَهر معلوم و مدّتش هم مشخّص شود. در ازدواج دائم، دیگر مدّت نداریم. در ازدواج موقّت لازم است مدّت در ضمن عقد ذکر بشود که مدّت مثلاً از حالا تا یک سال این خانم به مهر مثلاً صد تومان، زوجه‌ی این آقا شده است؛ اگر مَهر در ضمن عقد، ذکر نشود، در عقد منقطع (موقّت)، عقد، باطل است ولی در عقد دائم این طور نیست. در دائم فرضاً اگر مهر هم معیّن نشده باشد مهرالمثل[1] ثابت می‌شود ولی در نکاح منقطع و عقد موقّت، اگر مهر ذکر نشده باشد عقد، باطل است امّا مدّت اگر ذکر نشده باشد باطل نیست، منتها به ازدواج دائم تبدیل می‌شود.
اگر صیغه‌ی عقد موقّت، بدون تعيين مدّت اجرا شد باطل نمی‌شود ولی به عقد دائم تبدیل می‌شود و اگر بخواهند بعداً عقد موقّت کنند، باید طبق شرایطی طلاق واقع بشود؛ بعد، عقد موقّت خوانده شود.
مطلب دیگر این که گاهی پیش می‌آید زن و مردی عقد منقطع کرده‌اند و با هم به طور موقّت زن و شوهر شده‌اند و بعد اگر بخواهند عقد دائم کنند، باید مراقب باشند تا زمانی که مدّت عقد موقّت، منقضی نشده یا از طرف شوهر بذل نشده اجرای عقد دائم ممکن نیست؛ چون در عقد موقّت یا باید مدّت منقضی بشود یا مرد بذل مدّت کند، بعد می‌شود عقد دائم کرد. مثلاً فرض بفرمایید تا یک سال مدّت عقد موقّت بود، حالا بخواهند همین زن را برای همین مرد که عقد موقّت داشته‌اند، عقد دائم کنند باید صبر کنند تا آن یک سال ـ که مدّت عقد موقّت بوده ـ منقضی شود یا اینکه مثلاً یک ماه بیشتر از مدّت این عقد موقّت نگذشته باقی مانده‌ی مدّت را شوهر به زوجه‌اش بذل می‌کند. یعنی می‌گوید باقی مدّت را به شما بخشیدم؛ آن وقت می‌شود عقد دائم کرد.


ابعاد صیغه‌ی محرمیّت


۳: گاهی سؤال می‌شود ما پسر و دختر جوان با هم صیغه‌ی برادر و خواهری و صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌ایم که با هم باشیم. البتّه زن و شوهر نیستیم ولی می‌خواهیم با هم محرم باشیم که در رفت و آمد، گردش و صحبت و امثال این امور آزاد باشیم؛ آیا این روش ما صحیح است؟
عرض می‌کنیم این حرف، حرف شیطانی است و اصل و اساس دینی ندارد و خواندن صیغه‌ی برادر و خواهری موضوعی بی‌اساس و بلکه دروغی است که بعض افراد جاهل و نادان و یا مغرض و شیطان به دین نسبت می‌دهند. در دین ما آنچه مسلّم است مسأله‌ی عقد ازدواج است که برای تحقّق آن صیغه‌ای خوانده می‌شود و کلمه‌ی صیغه به معنای الفاظی است که برای تحقّق بخشیدن به عقدی یا ایقاعی[2] خوانده می‌شود و هر عقدی «صیغه‌ی خاصّی» دارد که گفته می‌شود: صیغه‌ی عقد ازدواج، صیغه‌ی عقد بیع، صیغه‌ی عقد اجاره، صیغه‌ی عقد هبه، صیغه‌ی ایقاع طلاق.
بعد از اینکه صیغه‌ی عقد ازدواج اعمّ از دائم و موقّت با شرایطش اجرا شد و رابطه‌ی زوجیّت میان مرد و زنی تحقّق یافت، به دنبال آن در شرع مقدّس محرمیّت میان دو فامیل آن زن و شوهر به وجود می‌آید. یعنی بعضی از زن‌های فامیل زن به بعضی از مردهای فامیل مرد محرم می‌شوند. از باب مثال مادر این زن به شوهر محرم می‌شود، بنابر اصطلاح مادرزن و داماد می‌شوند و دختر این زن که از شوهر دیگر دارد ربیبه‌ی[3] شوهر دوّم می‌شود (با شرطی که دارد) به او محرم می‌شود و همین طور زن به پدر شوهرش محرم است که عروس او حساب می‌شود. این محرمیّتی است که بعد از وقوع ازدواج شرعاً میان دو فامیل زن و شوهر پیدا می‌شود.
البتّه این محرمیّت هم گاهی برای بعضی از افراد نادان یا بی‌بند و بار، وسیله‌ی سوء استفاده قرار می‌گیرد. مثلاً دختر بچّه‌ای را برای مردی عقد می‌کنند و بعد بذل مدّت می‌کنند در نتیجه مادر آن دختر بچّه به این مرد محرم می‌شود. آنگاه همین دختر با دختر بچّه‌ی دیگری را به مرد دیگری تزویج می‌کنند و همچنین سوّمی و چهارمی و پنجمی و در نتیجه جمعی از مردان و زنان با این حیله‌ی شرعی با هم محرم می‌شوند و سپس مجمع فامیلی تشکیل داده و مرد و زن بی‌پرده و بی‌حجاب با هم مخلوط می‌شوند و با این روش به قول خودشان متدیّن روشنفکر شناخته می‌شوند که هم موازین دین را حفظ کرده و صیغه‌ی محرمیّت خوانده‌اند و هم به شهوات نفسانی‌شان رسیده‌اند و از حجاب دست و پا گیر رَسته‌اند و مرد روز و زن روز به حساب آمده‌اند.
این همان سوء استفاده از قانون شرع است و به بازی گرفتن احکام خدا. در صورتی که مسأله‌ی محرمیّت در واقع تخفیفی در امر حجاب است نه مقدّمه و زمینه‌ای برای رفع حجاب. یعنی بعد از وقوع عقد ازدواج قهراً میان دو فامیل زن و شوهر روابط نزدیک ایجاد می‌شود و اگر تکلیف حجاب به همان روال قبل از ازدواج باقی باشد و زن مکلّف باشد خود را از پدر شوهر و پسر شوهر و داماد خودش بپوشاند و آنها هم مکلّف باشند به او نگاه نکنند، طبیعی است که زندگی با دشواری‌ها و احیاناً حَرَجی[4] توأم می‌گردد. در این موقع است که دین مقدّس برای رفع «حَرَج» از زندگی خانوادگی اجازه‌ی تخفیف در امر حجاب داده و فرموده است زن لازم نیست خود را از پدرشوهر و پسر شوهر و داماد خودش بپوشاند و آنها هم در نگاهشان به آن زن (البتّه بدون ریبه[5] و تلذّذ) آزادند و این بدیهی است که هیچگونه آزادی در بی‌پروایی مرد و زن در روابط خانوادگی نمی‌دهد و مخصوصاً توجّه به این مطلب لازم است که مسأله‌ی محرمیّت با بی‌حیایی خیلی فرق دارد، یعنی زن باید باحیا باشد حتّی نسبت به محارمش از پدر، برادر و پسرش شرم داشته باشد. نگوید حالا که آنها محرم من هستند پس می‌توانم با بازوان لخت و ساق پای عریان و سینه‌ی باز پیش آنها ظاهر شوم! تا چه رسد به پدرشوهر، پسر شوهر و داماد خودش. این بی‌حیایی است و ربطی به محرمیّت ندارد و این بی‌حیایی و بی‌پروایی زمینه‌ساز پیدایش بسیاری از مفاسد خطرناک می‌گردد.
این حقیقت را هیچگاه نباید فراموش کرد و با بی‌تفاوتی و سهل‌انگاری از کنارش عبور کرد که غریزه‌ی حادّ جنسی و کشش متقابل میان زن و مرد یک امر طبیعی و تکوینی است و با گفتن چند جمله‌ی «اَنکَحْتُ وَ زَوَّجْتُ وَ قَبِلْتُ» از بین نمی‌رود و آتشش خاموش نمی‌شود؛ بلکه همچون آتش زیر خاکستر است و با یک نسیم که بر آن بوزد ممکن است شعله‌ور گردد و فسادی به بار آورد. از باب مثال جوان بیست ساله‌ای فرضاً داماد است و مادر زنش زن جوان چهل ساله است. حال اگر آن مادرزن به دلیل اینکه آن جوان داماد من است و به من محرم است با بازوان لخت و ساق و سینه‌ی عریان پیش او ظاهر شود آیا آن غریزه‌ی حادّ جنسی و کشش متقابل میان مرد و زن که تکویناً در وجودشان نهاده شده است تکان نمی‌خورد و شعله‌ور نمی‌گردد؟ طبیعی است که چنین می‌شود و محرمیّت سبب خاموش شدن آن آتش نمی‌شود و به همین کیفیّت است نحوه‌ی برخورد یک مرد جوان با یک زن جوان که زن پدرش (به اصطلاح) نامادری‌اش می‌باشد و همچنین نحوه‌ی برخورد آن زن جوان با مرد جوانی که پدر شوهرش است و این عروس او می‌باشد.
در تمام این موارد مسأله‌ی محرمیّت به جای خود محفوظ است و سبب تخفیف در امر حجاب است. ولی مسأله‌ی شرم و حیا هم وظیفه‌ای است که زن باید در رعایت آن کوشا باشد و هرگز محرمیّت را مجوّز بی‌حیایی نشناسد و حتّی پیش پدر و برادر و فرزندش نیز با «حیا» ظاهر شود. این فتوای عموم آقایان فقهای عظام است که نگاه شهوت‌آلود و به انگیزه‌ی تلذّذ از هر مردی نسبت به هر زنی حرام است؛ اگر چه آن زن مادر خواهر و دخترش باشد تا چه رسد به مادرزن و عروس و زن پدر. تنها زن و شوهرند که حسابشان جداست و نسبت به یکدیگر از هر جهت آزادند.
مطلب دیگر اینکه گاهی دختر و پسر جوانی می‌گویند ما خودمان صیغه‌ی عقد ازدواج را جاری کرده‌ایم، بدون اینکه به شخص ثالثی مراجعه کنیم.
عرض می‌کنیم: اشکالی از این جهت نیست. مرد و زنی که می‌خواهند با همم ازدواج کنند می‌توانند صیغه‌ی عقد را خودشان اجرا کنند ولی در اینجا رعایت دو نکته لازم است؛ نکته‌ی اوّل: کسب اذن ولیّ دختر (پدر یا جدّ پدری) ضروری و لازم است و نکته‌ی دوّم: اینکه اجرای صیغه‌ی عقد تنها با تلفّظ به الفاظ «اَنکَحْتُ وَ زَوَّجْتُ وَ قَبِلْتُ» محقق نمی‌شود که از روی رساله‌ای آنها را حفظ کنند و بگویند. بلکه مجری صیغه‌ی عقد باید توجّه داشته باشد که این الفاظ را به قصد انشاء[6] و ایجاد علقه‌ی زوجیّت میان مرد و زن در عالم اعتبار می‌گوید و به اصطلاح فرق میان قصد انشاء و قصد اخبار را بداند. در این صورت هیچ اشکالی نیست که آن مرد و زنی که قصد ازدواج با یکدیگر دارند خودشان صیغه‌ی عقد را اجرا کنند و نیازی به دیگری نداشته باشند.


خودآزمایی


۱- تفاوت‌های ازدواج موقت و دائم را بیان کنید.
۲- با توجه به کدام نکات هیچ اشکالی نیست که مرد و زنی که قصد ازدواج با یکدیگر دارند خودشان صیغه‌ی عقد را اجرا کنند؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ در این موضوع بحث مفصّلی را می‌طلبد که ان شاءالله در فرصت مناسب مطرح خواهد شد.
[2]ـ هر نوع قراری که یک جانبه انجام گیرد و نیاز به قبول طرف دیگر نداشته باشد، مانند طلاق که شرعاً احتیاجی به قبول زوجه ندارد.
[3]ـ به دختر زن از شوهر سابق وی اطلاق می‌شود.
[4]ـ مشقّت، سختی و دشواری.
[5]ـ احتمال تحریک شهوت.
[6]ـ یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می‌خوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُکَ نَفْسی» قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قَبِلْتُ التَّزْویج» زن بودن او را برای خود قبول نماید.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: